ستیز برای بقا؛ واپسگرایی در سایه طریقت جنون
تاریخ امروز، یکی از مهمترین وقایع مربوط به زنان را به ثبت رسانده است. روزی که زنان برای برابری، حقوق طبیعی و انسانیشان و اجتماع زن ستیز مبارزه کردند و شکوهی از قدرت و همبستگی شان را به نمایش گذاشتند. حدود ۱۵۰ سال از نخستین مبارزات زنان میگذرد. زنان کارگر کارخانهی نساجی آمریکا که نخستین دادخواهیها را برای احقاق حقوق شان کلید زدند و توانستند پس از ۳۵ سال هشتم مارچ را به عنوان روز جهانی زن ثبت تاریخ سازند.
در حالی که امروز در سراسر جهان، از زنان مبارز برای موفقیتهای شان در عرصههای متفاوت گرامی داشت میشود، زنان افغان اما محکوم به زندان سربازی شده اند که از آن صدایی جز تازیانههای شلاق خبری نیست. در افغانستان پس از سقوط، زنان اکنون از تمام حقوق انسانی و طبیعی خود محروم شده اند. شماری از فعالان، زنان معترض و آگاهان سیاسی در صحبت با رسانه گوهرشاد میگویند که افغانستان، اکنون در اسفناکترین وضعیت حقوق بشری قرار دارد و جهان تنها نظارهگر این خشونت بوده و اقدام عملیای تاکنون انجام نداده است. آنان بر این باورند که اگر چنین وضعیت ادامه یابد آسیبهای جبران ناپذیری بر اجتماع افغانستان بخصوص زنان وارد خواهد شد که جبران پیامدهای آن در بسا موارد ناممکن خواهد بود.
برگشت به عصر شلاق
بافت اجتماعی افغانستان، سنتی و بیشتر بر پایهی ذهنیت مردسالار استوار است. اجتماعی که تقریبا در تمام عرصهها این مردان هستند که تصمیم گیرنده اند. در بیست سال فعالیت زنان در حکومتهای قبلی زنان توانستند جایگاه خوبی برای خود ایجاد کنند. آنها در تمام عرصهها؛ اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی حضور چشمگیری داشتند و توانستند با اشغال بستهای مدیریتی، ریاست و معاونت افکار عمومی را به سمت مثبت سو دهند. در افغانستان پس از سقوط نه تنها این حضور کاملا نابود شد که اکنون زنان از تمام عرصههای عمومی حذف شده اند. اکنون زنان حق رفتن به دانشگاه را ندارند. بیش از ۵۳۰ روز است که مکاتب بالاتر از صنف ششم بر روی دختران مسدود است. زنان از فعالیت در موسسات داخلی و خارجی منع شدند. ممنوعیت رفتن به حمامهای عمومی و درمان توسط پزشکان مرد، حق پوشش و حضور در اجتماع و انجام فعالیتهای مدنی و برگزاری گردهمایی های مسالمت آمیز از زنان گرفته شده است. دردناکترین بخش ماجرای کنونی این است که زنان اکنون با مردان هویت پیدا میکنند. اگر زنان بخواهند از محدودهی شهر خارج شوند و یا کشور را ترک کنند، باید یک مرد آنها را همراهی کند. از زمان تسلط حکومت افغانستان تاکنون زنان به اتهامهای گوناگون بازداشت، شکنجه و زندانی شده اند. دیگر از آن صداهای شاد و هیجان انگیز در استادیومهای ورزشی، خبری نیست. در عوض این مکانها به محل شلاق و مجازات زنان و مردان مبدل شدهاند. بدتر از همه اینکه مردان زیادی برای تماشای این صحنهها جمع میشوند. و تلختر اینکه آنها جز سکوت در برابر ظلم طالب هیچ کاری نمیتوانند انجام دهند.
مبیا عظیمی، فعال زن و یکی از زنان معترض در کابل در صحبت با رسانه گوهرشاد میگوید: «نیروهای حکومت سرپرست زندگی را بر زنان زهر ساخته است. هر کسی اکنون صدای خود را بلند کند فورا سرکوب، لت و کوب و یا زندانی میشود.»
محمد ناطقی، یکی از اعضای هیات مذاکره کنندهی صلح افغانستان در قطر در صحبت با رسانه گوهر شاد میگوید: «این ظلمی که هم اکنون علیه زنان افغانستان جریان دارد در کل دنیا بینظیر است و این تنها افغانستان است؛ یگانه کشور و سرزمینی که چنین ظلم فاحشی را بر زنان روا داشته است.» به باور او چنین منطقی که دانشگاهها تنها به روی مردان و پسران باز شود و دختران از آن محروم باشند، نادرست است.
همزمان سوسن انوری، فعال حقوق زن در صحبت با رسانه گوهرشاد میگوید که وضعیت کنونی زنان در افغانستان بر اساس تعاریف حقوق بشری و قوانین انسانی، اسفناک است. او میافزاید که بارها گزارشهای مختلفی از شرایط کنون از سوی نهادهای داخلی و بین المللی به نشر رسیده اما هیچ یک تغییر مثبتی بر وضعیت زنان نیاورده است.
ماهیت مبارزات زنان
باتوجه به وضعیت موجود، مبارزه کار آسانی نیست. هرکس صدای اعتراض اش را بلند کند از سوی حکومت سرپرست بازداشت، شکنجه و ناپدید میشوند. اما هیچ مبارزهای برای گرفتن حق؛ بدون قربانی به دست نیامده است. با تسلط حکومت سرپرست و اعمال محدودیتهای گسترده بر زنان، زنان علیرغم تمام خطرات، به خیابانها رفتند و برای حقوق شان دادخواهی کردند.
ناجیه یاوری فعال زن در صحبت با رسانه گوهرشاد میگوید که مبارزهی زنان از ابتدا تا اکنون آگاهانه و در مسیر یک خط هدفمند قرار داشته است. او میگوید زنان در این دادخواهیها تهدید به نکاح اجباری، تحقیر، بازداشت، زندانی و شکنجه شدند اما کوتاه نیامده اند و همچنان بر مسیر حق ایستادند.
او میافزاید: «در اجتماع مرد سالاری چون افغانستان کمتر خانوادهای از زن و یا دختر خود حمایت میکند تا به خیابان برود و اجازه میدهد که اعتراض کنند. زنان اما تمام محدودیتهایی که از محیط خانه گرفته تا بیرون را به جان خریدند و به خیابان آمدند و اعتراض کردند و این حرف کوچکی نیست.»
عظیمی میافزاید که بارها در اعتراضهای مدنی یک سال اخیر اشتراک داشته و بارها در جریان این اعتراضها لت و کوب شده است و حتی از سوی نیروهای مسلح حکومت سرپرست تهدید به نکاح اجباری نیز شده است.
او میگوید: «آنها میخواهند زنان حتی نفس نکشند. به نام دین زنان را محدود کرده اند. این حق زنان نیست. ما مبارزه را برای حقوق مان ادامه میدهیم و از جهان میخواهیم تنها اعلامیه ندهد، اقدام عملی هم داشته باشد.»
شجاعت و مبارزهی زنان در یک و نیم سال اخیر آنقدر واضح و مُبرهن بوده که کسی نیست آن را انکار کند. به باور آقای ناطقی زنان در این مدت از تمام توان شان در دادخواهی ها استفاده کردند.
تمنا زریاب پریانی، ظریفه یعقوبی، فرحت پوپلزی، زهرا محمدی، حمیرا یوسف و الهه دلاورزی از جمله فعالان حقوق زن هستند که هفتهها در زندان طالبان تحت شکنجه بودند. نرگس سادات فعال زن، عالیه عزیزی مدیر زندان زنانه هرات و الهه دلاورزی دانشجوی مورد تجاوز به شمول چندین فعال مدنی مرد جزء کسانیاند که تاکنون در زندان حکومت سرپرست به سر میبرند و از سرنوشت آنها خبری در دست نیست.
زنان قربانی نفرت جهانی
نتیجه بخش بودن اعتراضها و انقلابها در بخشهای کوچک و بزرگ، همواره یکپارچگی اجتماع و حمایت همه جانبه از خواستهها را میطلبد. در نخستین نگاه مبنی بر چشم گیر نبودن اعتراضات زنان، ممکن است انگشت اتهام به سمت مردانی نشانه رود که جای خالی حضور شان کنار زنان، آسیبهای جبران ناپذیری را بر جای گذاشته است. مردانی که نه تنها اعلام حمایت نکردند که در مواردی این اعتراضها را به سخره گرفته و نکوهش کردند.
ملالی جویا استاد دانشگاه هرات میگوید: «هنگامی که زنان تلاش میکردند، صدای شان را برای حقوقی که نقض شده و از آنها گرفته شده، بلند کنند، مردان گوشهای ایستادند و خندیدند.»
در نگاه دوم کاملا مشخص است که این تنها مردان نبودند که زنان را تنها گذاشته اند زیرا جهان علیرغم مشاهدهی خشونت دوامداری که بر زنان میگذرد، همچنان سکوت اختیار کرده است.
خانم عظیمی بر این باور است که سازمانهای بینالمللی تنها به نشر اعلامیه بسنده کردند و هیچ اقدام عملیای تاکنون نداشته اند.
او میگوید: «خیلی از دوستانم از جریان اعتراضها گرفتار شدند و به زندان برده شدند اما نهادهای خارجی فقط نگاه کردند و در آخر یک اعلامیه دادند که زنان معترض زندانی را آزاد کنند. این اعلامیهها هرگز کافی نیست.»
خانم یاوری میگوید: «من از جامعه جهانی هیچ توقعی ندارم. جامعهی جهانی تا زمانی که پای منافع خودش در میان نباشد هرگز وارد افغانستان نمیشود و صدای هیچ یک از زنان افغانستان برایش مهم نیست. کمکی نمیخواهم چون نمیکنند. خواسته من از مردم افغانستان است که هوشیار شوند. سرنوشت خود شان را خودشان بدست بگیرند. درس بخوانند. تا کی دست ما به سمت کدام کشور دیگر دراز باشد.»
خانم انوری میگوید: «متاسفانه نهادهایی که باید انجام وظیفه کنند خودشان را به خواب زدند، بارها گزارشگر ویژه حقوق بشر در سازمان ملل و نهادهای دیگر، هیاتهای مختلف در این مورد اقداماتی نمودند، متاسفانه ما نه تنها شاهد بهتر شدن وضعیت نبودیم بلکه اوضاع به حالت وخامت رسیده است.»
آقای ناطقی اما بر این باور است که زنان قربانی نفرت جهانی شده اند و این سبب شده کسی صدای زنان افغان را نشنود.
او میگوید: «هیچ کشوری علاقه ندارد تا با افغانستان و حاکمان فعلی آن کار کند و داد و دست داشته باشد. و خیلی هم از این حکومت متنفر است و زنان قربانی این تنفر جهانی شده اند. زیرا کشورها نمیتوانند فقط به زنان کار کنند در حالی که با حکومت فعلی هیچ ارتباطی نداشته باشند. اصلا خود حکومت سرپرست اجازه نمیدهد. بناً برای زنان هم کار اساسی صورت نمی گیرد.»
زنان در قرارداد دوحه
قرارداد صلحی که بین ایالات متحده آمریکا و اعضای حکومت فعلی به امضا رسید، قرار بود که بانی صلح و خاتم جنگی باشد که ساها از مردم افغانستان قربانی گرفته است. برای زنان اما گویا این قرارداد صلح، چندان صلح آمیز نبود. قرادادی که دود قرائتهای متفاوت از آن همواره بر چشم زنان رفته است.
ادعای اعضای حکومت سرپرست اما همیشه چنین بوده که تمام مواد قرارداد دوحه که مربوط به حقوق زنان میشود را رعایت کرده اند اما شرایط فعلی حکایت از نقض فاحش حقوق بشری زنان را دارد.
آنها بارها تاکید کرده اند که حقوق زنان را مطابق شریعت در نظر گرفته اند. شریعتی که برای بسیاری سوال برانگیز شده است.
خانم یاوری میگوید: «در مورد حقوق زنان به شکل عمومی صحبت شده و این نبود جزییات سبب شده تا هر کس در هر زمان خوانش متفاوتی از آن داشته باشد.»
شماری اما بر این باورند که اگر ملاک شریعت باشد، روایت حکومت سرپرست مغایر با شریعتی است که داعیه آن را دارند.
خانم جویا میگوید: «چیزی که نقض شده این است که شریعت به زنان اجازهی درس خواندن داده است. اجازهی فعالیت داده است. در احادیث و روایتهای متفاوتی گفته شده که طلب علم بر هر زن و مردی فرض است. پس چگونه آنها میگویند شریعت اینگونه گفته است.»
او تاکید میکند که نقض فاحش حقوق انسانی و بشری زنان که در قرارداد دوحه ذکر شده باید از سوی امضاکنندگان و توافق کنندگان آن جدی گرفته شود. پیگیری شود و مردم افغانستان نیز باید خواهان پیگیری آن باشند.
پیامد بازگشت به عصر بدویت چیست و چی باید کرد؟
پیشبینی دورنمای شرایط فعلی با توجه به نوعیت حکومت، عدم انعطافپذیری و خط قرمزهای مشخص شده حکومت سرپرست، بسیار پیچیده نخواهد بود. تغییر خط فکری اعضای حکومت سرپرست بسیار دور از تصور است که تغییری بر وضعیت حقوق بشری زنان وارد شود. حافظهی نه چندان خوب مردم افغانستان نیز مهر تایید دیگری است که بر دوام شرایط کنون میزند. شرایطی که مردم در دامن فقر دست و پا میزنند، مورد ظلم واقع میشوند و سکوت میکنند.
به باور اَقای ناطقی اما حکومت و شرایط کنونی دوام نخواهد کرد. او استدلال میکند که: «شرایط فعلی یک استثنا است. چنین حکومتی در جهان نمونه ندارد و نمیتواند ادامه یابد. زیرا با هیچ اصول انسانی برابری ندارد. اما هزینههای خیلی سنگینی را برای مردم بر جای میگذارد و من از این بابت نگرانم.»
از سویی با توجه به مبارزات زنان و قربانیهایی که تا کنون آنها داده اند بعید به نظر میرسد که آنان از میدان دادخواهی شان کنار بروند و شرایط کنونی را بپذیرند. زیرا اگرچه این مبارزات و اعتراضها منتج به نتایجی نشده است که آنان توقع داشتند اما هرگز بیتاثیر نبوده و امید بر این میرود که در آینده بتواند تغییر در وضعیت حقوق بشری شان و مهمتر اندیشهی مردان بگذارد.
اگرچه این روزها برای زنان دشوارترین روزهای عمرشان محسوب میشود اما فعالان براین باورند که زنان اگر نتوانستند از درِ خیابان به خواستههای شان برسند تلاش کنند تا از مسیر علم و دانش به وحشتسرای کنونی فایق آیند. آنها تاکید میکنند که زنان از اندکترین فرصتها استفاده جویند و خانه را مدرسه ساخته و مطالعه را طریقت خود سازند. شاید امروز مردان تک تازان قدرت باشند و زنان تنها مبارزان خیابانها و قربانی قوانین زن ستیزانه اما آنها در نهایت تنها نخواهند ماند و تمام مبارزان و قربانیهای آنان ثبت تاریخ خواهد شد و برای نسلهای بعدی راهگشای بزرگی خواهد بود.
همچنان نیاز است که جامعه جهانی، سازمانهای حامی حقوق زنان، سازمان جهانی حقوق بشر کنار زنان مبارز افغان بایستند و صدای آنان باشند. تا مبارزات زنان افغانستان نتیجه بخش باشد.
گزارش: گوهرشاد
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *